تا نخوانده و نفهمیده ایم قضاوت نکنیم دست ناپاکدوستی داشتم چند سال قبل از من ازدواج کرده بود یکسال.گذشت انها بچه دار نشدند . دو سال گذشت باز بچه دار نشدند . فک و فامیلها هر کسی طرف مقابل به بچه دار نشدن متهم میکردند . و از دوستی نیز شنیدم که برای درمان به یزد وتهران نیز رفته اندانموقع من باهاش خیلی صمیمی بودم . یکروز که زنش مسافرت بود گفت ..... امشب بیا خونه . منم رفتم دو تایی با هم شامی مهیا کردیم .در حین شام خوردن ازش پرسیدم این قضیه بچه دار نشدن شما چیه؟ .گفت خدا نخواسته ما بچه دار بشیم .هر
ستاره های اوز...