گفت و گو با مهندس عبدالله خضری صنعتگر فرهنگی | ستاره های اوز
August 13, 2016
|اوز امروز
گفت و گو با مهندس عبدالله خضری صنعتگر فرهنگی
هادي صديقي/ پیام اوز: اين ماه پاي صحبتهاي مردي از تبار صنعت نشستيم که در کنار کارهاي بزرگ صنعتي که انجام ميدهد، رويدادهاي زادگاهش اوز بهويژه رويدادهاي فرهنگي را با تعصب ويژه اي دنبال ميکند. او که صنعتگري موفق و پيشرو است، بااين که در سي سال اخير ساکن تهران است، کارهاي تأثيرگذاري نيز در زمينۀ فرهنگ به انجام رسانيده، که در خلال گفت وگوي پيش رو، از آنها بيشترسخن خواهيم گفت.
مهندس عبدالله خضري فرزند شادروان مصطفي خضري به سال ۱۳۳۰ خورشيدي در اوز متولد شد. يکي از برادرانش در جواني و به سن هجدهسالگي در سانحۀ سقوط بالگرد به رحمت خدا پيوست و در حال حاضر تنها او و يکي از برادرانش در ايران زندگي ميکنند و دو خواهر و دو برادر ديگرش به همراه خانواده در خارج از کشور اقامت دارند. خضري تحصيلات ابتدايي و سيكل اول دبيرستان را تا سال ۱۳۴۶ در اوز به انجام ميرساند و پس از آن براي ادامۀ تحصيل به شيراز ميرود. در سال ۱۳۴۹ تحصيلات دبيرستان را در رشتۀ رياضي به پايان برده و در همان سال وارد دانشکدۀ فني دانشگاه تبريز ميشود. در رشتۀ مهندسي مكانيك به ادامۀ تحصيل ميپردازد و در سال ۱۳۵۴ با درجۀ فوقليسانس (کارشناسي ارشد) فارغ التحصيل ميشود.
مهندس خضري دورۀ سربازي را به عنوان افسر وظيفه در تأسيسات و مهندسي نيروي هوايي سپري مي کند. پس ازآن تا سال ۱۳۶۴ در كارخانۀ ذوب آهن اصفهان و شهرهاي بندر بوشهر، بندرعباس، جزيرۀ خارك و شيراز به عنوان مهندس ناظر و مجري پروژههاي مختلف مشغول به كار مي شود.
سپس به اقتضاي تخصص و فعاليت در زمينه هاي صنعتي، در سال ۱۳۶۵ عازم تهران مي شود و از آن تاريخ تاكنون در اين شهر اقامت دارد. در سال ۱۳۶۶ با همسرش که از همشهريان است در تهران ازدواج ميکند. فرزندانش «هما» مهندس معماري و «پيمان» مهندس عمران هستند. زمينۀ فعاليت ايشان در تهران طراحي و ساخت ماشين آلات صنعتي است و تاكنون ماشين آلات بسياري براي کارخانهها و صنايع مختلف كشور اعم از فرّوآلياژ، پتروشيمي، فرّوسيليس، کارخانه های گچ ماشيني و … طراحي و ساخت و راهاندازي كرده است و پروژه هاي متعددي را در نقاط مختلف كشور به مرحلۀ اجرا درآورده است.
بهينهسازي و ارتقاي کارخانه های صنعتي در كشورهاي جمهوري آذربايجان و جمهوري قرقيزستان بخش ديگري از فعاليت هاي ايشان را تشكيل ميدهد.
***********************
* شما نخستين کارخانۀ خودکار توليد گچ ماشيني ساخت ايران را بدون نياز به ماشين آلات اروپايي، در سطح ايران و خاورميانه طراحي کرده و ساخته و در شهر سمنان راهاندازي کرديد. چرا به فکر طراحي و ساخت چنين کارخانهاي افتاديد؟
آنچه از کارخانۀ گچ ماشيني قبل از انقلاب در ايران موجود بود بدون استثنا ساخت کشورهاي اروپايي و بيشتر ساخت آلمان بود و دانش فني ساخت چنين کارخانههايي در ايران وجود نداشت. قبلاً اقداماتي در اين زمينه در داخل کشور انجامشده بود که عملاً موفق نبود. ازآنجايي که اعتمادبه نفس و خودباوري را لازمۀ هر اقدام مؤثر و عملي ميدانم، تصميم گرفتم در اين زمينه وارد عمل شوم. اولين کارخانهاي که بدون هيچ نوع اشکال ازنظر محاسبات مهندسي و استقرار صحيح ماشين آلات در PLAN و ELEVATIONطراحي و نصب و راهاندازي کردم، به سال ۱۳۶۶ در شهر سمنان بود و بهسرعت محصول آن مورد رضايت مشتريان واقع شد. مصرف برق اين کارخانه در مقايسه با کارخانۀ آلماني که از قبل در شهر سمنان فعال بود، ۳۰ درصد کمتر و تعداد کارکنان موردنياز براي ادارۀخط توليد نيز کمتر از نصف کارخانۀ آلماني و بهاي آن نيز کمتر از يکسوم کارخانۀ ساخت آلمان بود. اين کارخانه که اکنون سي سال از زمان ساخت آن ميگذرد کماکان بدون هيچگونه عيب و نقصي در حال فعاليت و توليد است.
* مراحل کار چگونه پيش رفت؟ کمي از سختي هاي اين کار بگوييد و نيز دربارۀ بزرگترين تروملي که در ايران و بهوسیلۀ شما توليدشده است توضيح دهيد. ترومل چيست و چه کاربردي دارد؟
بديهي است طراحي و اجراي پروژهاي صنعتي که دانش فني آن قبلاً در ايران موجود نبوده است کار آساني نيست. همه جانبهنگري در طراحي و ديدن همۀ موارد اعم از کارکرد روان ماشين آلات و امکان تعمير و نگهداري آسان و دوام ماشين آلات و پيشبيني اجراي طرح توسعه در آينده و ديدن مسائل و مشکلات خط توليد قبل از اينکه به وجود بيايند و به کار بردن تمهيداتي براي بي تأثير کردن خطاي انساني از سوي کارگران خط توليد و لحاظ کردن شرايط مادۀ خام معدني به لحاظ ميزان آب تبلور موجود در ژيپس (CASO4, 2H2O) و درجۀ سختي آن در مقياس موس و قابل تنظيم بودن زمان گيرش اوليه و ثانويۀ محصول براي سليقههاي متفاوت مشتريان داخلي و خارجي و ابعاد محفظۀ احتراق و سايز و زاويۀ نازلها براي ايجاد حرارت عظيم با ظرفيت ۲۴ ميليون B.T.U. در ساعت و ۱۲۰۰ درجۀ سانتيگراد و همچنين ميزان مکش ونتيلاتور و سرعت و زاويۀ دَوَران در سيکلونها و لحاظ کردن صدها پارامتر ديگر، لازمۀ موفقيت يک کارخانۀ صنعتي در اين زمينه است و يک طراحي خوب و مهندسي بايستي همۀ موارد فوق را در بربگيرد، در غير اين صورت موفق نخواهد بود. شرح مختصر فوق به همراه کمبود امکانات فني در کشور، سختي کار را به خوبي نشان ميدهد و اينجاست که خلاقيت در طراحي، حصول نتيجهاي مطلوب در شرايط سخت را امکان پذير مي کند.
قلب کارخانۀ گچ صنعتي، ترومل يا کورۀ پخت و فرآوري مواد است و طراحي صحيح پره هاي هليسي درون ترومل و ليفترهاي مربوط به آن و قطر و طول و شيب و سرعت دوران و ساير موارد، نقش تعيين کنندهاي در کيفيت محصول دارد. اينجانب بزرگترين ترومل ساخت ايران را در سال ۱۳۷۱ براي کارخانهاي در سمنان به انجام رسانيدم که وزن آن دهها تُن بود و چون امکان حمل چنين دستگاهي از تهران به سمنان وجود نداشت، آن را به صورت دوتکه طراحي و سپس در محل اجراي پروژه، دوتکه را به هم مونتاژ کردم.
* بسياري از کارخانههای صنعتي گچ در سطح کشور بهوسیلۀ شما ساخته شده است. آيا تاکنون در منطقۀ خودمان هم پروژهاي اجرا کرده ايد؟
خوشحالم که دو پروژه را در منطقه خودمان به انجام رساندهام که به سهم خود رونق اقتصادي و اشتغال را به دنبال داشته است. هفده سال پيش پروژۀ احداث کارخانۀ صنعتي گچ جنوب را در شهر اَهِل انجام دادهام که کماکان با موفقيت مشغول فعاليت و توليد است و محصولات آن در داخل و خارج از کشور به مصرف ميرسد. محصولات اين کارخانه هماکنون در استانهاي فارس، بوشهر، هرمزگان و ازجمله در شهر اوز بهوفور مصرف ميشود. دو سال قبل نيز پروژۀ ساخت و راهاندازي کارخانۀ صنعتي گچ جناح را به اتمام رساندهام. کارخانۀ گچ جناح يکي از مجهزترين و مدرنترين کارخانه های صنعتي گچ در سطح کشور است و پيشرفته ترين تکنولوژي روز را در آن به کاربردهام و هم اکنون محصولات آن به کشورهاي عربي، هندوستان، مالزي و جاهاي ديگر صادر مي شود.
*چرا از دنياي فني و صنعت، به فرهنگ زادگاهتان علاقه مند شديد و در نخستين گام در کنار ديگر کارهايتان ديوان اشعار و ترانه هاي پدرتان مرحوم مصطفي خضري را گردآوري و به همراه نت موسيقي منتشر کرديد؟
اگرچه علم و صنعت در جامعۀ امروزي در جاي خود از اهميت بهسزايي برخوردار است و تصور دنيايي بدون علم و صنعت ناممکن است، اما اين دو، زماني ارزشمند خواهند بود که موجب سلب فرهنگ و اعتقادات و هويت شخص نگردد. يکي از شاخص هاي مهم هويت هر انسان اعتقادات و ديگري فرهنگ و زبان مادري اوست. بسيار خوشوقتم که اشتغال صنعتي و چند دهه دوري از زادگاه نتوانسته است مرا با هويت خود بيگانه سازد. چاپ ديوان اشعار پدرم مرحوم مصطفي خضري گامي در جهت تمکين باورهاي خودم به فرهنگ زادگاهم و زبان مادريام است.
* با حمايت شما چند گروه موسيقي روي اين ترانه ها کارکردند که آهنگهايش در منطقه منتشر و سبب شد هنرمندان اوزي کشش دوبارهاي به سمت خواندن ترانههاي اوزي به جاي ترانه هاي جنوبي ديگر مانند بستکي و بندري نشان دهند. هم اکنون نيز شاهد هستيم ترانه سرايان و هنرمندان جوان ديگري نيز پاي به اين عرصه گذارده و آن را گسترش مي دهند. هدفتان از تنظيم نت موسيقي به همراه ترانه هاي پدرتان چه بود؟ از نتيجۀ کار تا چه اندازه راضي هستيد؟
تنظيم نت موسيقي و نت نويسي خط ملودي اصلي آهنگ ها روي اشعار پدرم را در تهران بهوسیلۀ يکي از اساتيد موسيقي انجام دادم و هدفم از اين کار ماندگارکردن آهنگهاي اصيلي بود که به تدريج به محاق فراموشي ميرفتند. بسيار خوشوقتم که با حمايت از جوانان هنرمند شهرمان، آنان تاکنون آلبومهاي متعددي از موسيقي اوزي تهيه و عرضه کردهاند و از موفقيت اين هنرمندان رضايت دارم. علاوه بر اين، درزمينۀ سرودن اشعار و ترانه سرايي، آقايان ميرزينل اميرينژاد و محسن نامي و ديگران فعال هستند و آقاي محسن نامي نيز با حمايت از هنرمندان موجب شده است آلبومهاي متعددي از موسيقي اوزي بهوسیلۀ هنرمندان شهرمان تهيه و عرضه شود. خوشبختانه هم اکنون شهر اوز ازنظر هنرمنداني که موسيقي اوزي را ترويج ميدهند بسيار غني است و از شهرهايي که از قديم دستي در اين کار داشتهاند پيش افتاده است. همچنين استوديوهاي مجهز ضبط و مسترينگ و صدابرداري در اوز تأسيس شده و خوانندگان ساير شهرها نظير بستک و خنج و حتي از شيراز و بوشهر و غيره براي ضبط آثار خود به اوز مراجعه ميکنند.
* کتاب «کاتاي تيتَيا-قصه هاي قديم اوز» نيز درزمينۀ داستان هاي اوزي منتشر کردهايد، کمي بيشتر از اين کتاب بگوييد. چگونه آنهمه داستان را گردآوري کرديد؟
کار گردآوري قصهها را خواهر بزرگم سرکار خانم فاطمه خضري انجام دادهاند و همۀ آن قصهها آموختههاي دوران کودکي از مادربزرگ پدريمان است که پنجاه و پنج سال پيش شب ها ما بچهها را دور خود جمع ميکرد و برايمان قصه ميگفت و خواهرم که با حافظۀ قوي خود همۀ قصهها را به خاطر داشت، آنها را به زبان فارسي به رشتۀ تحرير درآورد و اينجانب نيز تعداد ده قصه از آنها را به گويش اصيل اوزي يعني همان زبان اوزي که پنجاه و پنج سال پيش مادربزرگ هفتادسالهام به زبان ميآورد، بازنويسي کردم. خواهرم چندين سال برای اين کار وقت گذاشته است و کار من نيز چند سال به طول انجاميد و بهجرئت ميتوانم بگويم که با توجه بهوقت و تواني که براي اين کار گذاشتهام، تدوينِ بخشِ اوزيِ کتاب «کاتاي تيتَيا» يکي از سختترين کارهايي بود که در طول عمر خود انجام دادهام. اين اثر اولين کتاب زبان اچُمی، به زبان خودماني است که به صورت نثر نگارش يافته و به چاپ رسيده است و تاکنون به هيچکدام از گويشهاي محلي اعم از اوزي، لاري، بستکي، گراشي، خنجي، عماددهي، جويمي، خوري، جناحي، اشکناني و غيره هيچ کتابي به صورت نثر تحرير و منتشرنشده است. نگارش کتاب «کاتاي تيتَيا-قصههاي قديم اوز» به گويش اوزي کمترين کاري است که ميبايست براي ثبت و ضبط زبان مادري ام انجام ميدادم و براي ماندگاري ابدي گويش اوزي چند جلد از اين کتاب را به سازمان علمي فرهنگي ملل متحد (يونسکو) در پاريس تحويل دادهام. تأليف اين کتاب مورد قدرداني رسمي ادارۀ کل فراهمآوري و حفاظت کتابخانۀ ملي ايران واقع شده است.
* آن کتاب کاري است ماندگار که قصه هاي قديم اوز را براي نسل هاي بعدي يعني نسلي که کمتر براي فرزندانشان قصه ميگويند، باقي خواهد گذاشت؛ اما در مورد اطلاق واژۀ «اچُمي» به زبان خودمان اختلافنظر داريم. بسياري از کارشناسان نيز استفاده از اين واژه را درست نميدانند که در فرصتي ديگر به آن خواهيم پرداخت. در راستاي حفظ زبان مادري، گروهي از کارشناسان ادبيات زير نظر شما به امر پژوهش در گويش اوزي و تدوين مباني دستوري آن مشغولاند. هدفتان از اين کار چيست؟ اين کار به کجا رسيده است؟
اوزيها و برخي جاهاي ديگر اين زبان را «خودموني» مي نامند. عدهاي از زبانشناسان آن را «لارستاني» مي نامند، اما برخي از زبانشناسان و اکثريت گويشوران اين زبان، آن را «اَچُمي» ميخوانند. دربارۀ اطلاق واژۀ اچُمي به اين زبان، قبلاً مقالهاي نوشتهام که شرح آن در اين گفت وگو نميگنجد؛ اما در مورد سؤالتان، اين گروه متشکل از خانمها رزيتا ايزدي، طيبه احمدي، منيژه نوروزي، فريال شرفي و آقاي عبدالله جانفدا است کهاز چند سال پیش بهصورت پارهوقت براي تدوين کتابي پيرامون دستور زبان اوزي مشغول به کارند و تاکنون پيشرفتهاي خوبي حاصل شده است. اين کار ادامه دارد و هنوز به اتمام نرسيده است.
* با اين همه گرفتاري شغلي و درگيري صنعتي، چگونه زمانی را به امر فرهنگ اختصاص ميدهيد؟
قبلاً عرض کردم، هويت هر انسان جزئي جدايي ناپذير از اوست و اعتقادات ديني و ميراث فرهنگي و زبان مادري هر فرد ارکان اصلي هويت او را تشکيل ميدهند. من اين فعاليت ها را به بهاي صرف نظر کردن از برخي اوقات فراغت و خواب و استراحت و چشمپوشي از برخي از فرصت هاي شغلي انجام ميدهم.
* علاقه زيادي به اوز داريد و هرزماني که بتوانيد به اوز مسافرت و در برنامه هاي فرهنگي شرکت ميکنيد. چرا تا اين اندازه اوز و برنامه هاي فرهنگياش برايتان مهم است؟
اوز زادگاه من و سرزمين آبا و اجداديام و مهد هويت من است. چگونه ميتوانم نسبت به آن بي تفاوت باشم.
* در مقايسه با گذشته وضعيت شهر را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
شهر اوز در مقايسه با پنجاه سال پيش که من ساکن اوز بودم بسيار متحول شده است. امکانات شهري به لحاظ آب شُرب، گازرساني و خدمات بيمارستاني و درماني، تأسيس دانشگاه هاي متعدد علمي و ديني، احداث معابر و خيابان ها و کتابخانه ها و پارک ها و واحدهاي صنعتي و صدها مورد ديگر قابل قياس با گذشته نيست به طوريکه هر نوع امکاناتي که در شهرهاي بزرگ وجود دارد در اوز نيز کم و بيش در دسترس است. بااين همه، يک چيز مايۀ تأسف است و آن، کمرنگ شدن گويش اوزي در بين کودکان است. والدين در اين زمينه مسئوليت خطيري در پاسداري از زبان آبا و اجدادي و باستاني اوزي بر عهدهدارند. فرزندان اينجانب بااينکه متولد و بزرگ شدۀ تهران هستند، باافتخار به زبان اوزي صحبت مي کنند.
* آيا پيگير اخبار اوز هستيد؟ چگونه به اخبار اوز دسترسي پيدا ميکنيد و چه نوع اخباري را بيشتر پيگيري ميکنيد؟
بلي؛ اخبار اوز را همواره از طريق نشريات اوز و از طريق سايتهاي مربوط به اوز در فضاي مجازي و همچنين از طريق کانالها و گروه ها در تلگرام و واتساَپ و غيره و در بيشتر زمينه ها دنبال ميکنم.
* چه انتظار يا خواستهاي از مردم و مسئولين اوز داريد؟
خواسته ام از همشهريان پاسداري از ميراث فرهنگي و زبان مادري و پايبندي به ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي است که ضامن دوام ارکان خانواده و جامعه است. انتظارم از مسئولين و به ويژه شوراي اسلامي محترم شهر اوز تلاش در جهت ارتقای اوز است که آرزوي ديرينۀ هر اوزي است و به ناحق تاکنون تحقق نيافته است و اين در حالي است که عمدۀ کارهاي عمراني و زيربنايي شهر اوز به همت خود مردم انجام شده است.
* دوست داريد در اوز چه تغييراتي روي دهد؟
حفظ ارزشهاي اجتماعي و ارکان خانواده که در شرايط دگرديسي فرهنگي به مخاطره افتاده، از ضرورت هاي تغييراتي است که جامعۀ امروز اوز بايستي به آن توجه کند.
* به نظر شما تأثيرگذارترين کاري که در سالهاي اخير در اوز صورت گرفته، چه بوده است؟
احداث بيمارستان ها و مراکز درماني، احداث دانشگاه ها، جاري شدن آب سد سلمان فارسي در شبکۀ لولهکشي شهري، احداث شبکۀ گازرساني شهري، احداث شهرک صنعتي و چند واحد توليدي و … .
* با توجه به سالها سکونتتان در تهران، آيا بين اوزيهاي تهران ارتباط يا همدلي و همبستگي میبینید؟
تهران شهر بسيار بزرگي است با بيش از ده ميليون نفر جمعيت و يکي از کلان شهرها در سطح جهان است. زندگي در چنين شهري شرايط خاص خود را دارد. ازدحام، مشغله هاي پايان ناپذير، ترافيک سرسام آور و بُعد مسافت و کمبود وقت، مانع از حصول ارتباط تنگاتنگ بين همشهريان است. بااين همه، کم و بيش ارتباط حاصل است و به ويژه در مراسم عزا و عروسي همبستگي همشهريان بروز و ظهور بيشتري پيدا ميکند. اوزيهاي مقيم تهران شامل دو نسل متفاوت هستند؛ يکي نسل قديم و ديگري نسل جديد که جوان هستند و در ارتباط با فعاليتهاي تجاري و بازار به تهران آمدهاند و بيشتر آنها نمايندگان تجار اوزي مقيم دبي هستند و شعبهاي از تجارتخانههاي آنان را در تهران به شايستگي اداره ميکنند و ارتباط آنها بيشتر بين خودشان است و با نسل قديم اوزيهاي مقيم تهران ارتباط چنداني ندارند، زيرا يکديگر را نميشناسند.
* روانشاد مصطفي خضري پدر گراميتان ذوق و قريحۀ خوبي داشتند و اشعار و ترانه هاي زيبايي سروده اند که شما آنها را به چاپ رساندهايد. کمي بيشتر از ايشان بگوييد و چنانچه خاطرهاي از ايشان داريد، براي خوانندگان بفرماييد.
مرحوم پدرم فردي اديب و اهل مطالعه و بامعلومات بود. او علاوه بر زبانهاي مادري و فارسي، به زبانهاي عربي و هندي نيز مسلط بود و پيچيده ترين نُصوص عربي را به راحتي ترجمه مي کرد و معاني آيات قرآن را به خوبي ميدانست. او ذائقۀ شاعري را از پدر و مادر خود به ارث برده بود؛ امري که به عمويم و به خود اينجانب و به يکي از برادرانم نيز به ارث رسيده است. همچنين پسرم نيز از طبع شعر برخوردار است. آن مرحوم اشعار زيادي به گويش اوزي و فارسي سروده است و من بخش عمدۀ اشعار اوزي ايشان را به چاپ رساندهام.
پدرم عليرغم پايبندي به اعتقادات ديني، به هيچ وجه متحجر نبود؛ و اما خاطرهاي از آن مرحوم: روزي پدرم را غمگين ديدم. علت را جويا شدم گفت مرثيهاي با مضمون «يارُم جَي تا خالي» بر فقدان مرحوم مادرم سروده است، و سرودهاش را در اختيارم گذاشت. آن را مطالعه کردم. شعري بود بااحساس و بازگوکنندۀ خاطرات خوش گذشته و شکايت از فراق يار و جاي خالي او. اشک بر چشمانم نشست.
وفات مرحوم مادرم بسيار زودهنگام بود. او که غم فقدان يکي از فرزندانش را که در جواني ازدستداده بود بر دوش مي کشيد، آنقدر عمرش بقا نکرد که لااقل داماديِ يکي از چهار پسر باقيمانده اش را ببيند.
شعر مزبور پس از مقدمه هاي چاپ اول و دوم به عنوان اولين شعر در صفحۀ ۳۲ کتاب اشعار پدرم درجشده است. خداوند آنان را قرين رحمت خود فرمايد، آمين.
* با سپاس از وقتي که در اختيار «پيام اوز» گذاشتيد، براي کلام پاياني چه سخني داريد؟
متقابلاً من هم از فرصتي که در اين مصاحبه در اختيارم قرار داديد، تشکر ميکنم. سؤالات شما در اين مصاحبه سنجيده و حساب شده بود و نشان از پختگيتان دارد. زواياي متعدد و جالبي را ديده ايد و از بابت آنها سؤالهاي ذيربط را به زيبايي طرح کرديد و خوشحالم که شهرمان از چنين جوانان باذوق و علاقهمندي برخوردار است.
مردم اوز همواره نماد خودباوري و تلاش و نوآوري بودهاند و در منطقه پرآوازهاند و به هرکجا (هندوستان، آمريکا، اروپا، دبي، کويت، يزد، کرمان، بندرعباس، شيراز و تهران) که رفته اند، موفق بوده اند و اين، حاصل نشده است مگر به لحاظ خودباوري و تلاش. بنابراين به جوانان امروز اوز که جانشينان ما خواهند بود توصيه ميکنم که خود را و اوز را باور داشته باشند. خودباوري و اعتماد به نفس و شهامت لازمۀ هر پويش و جهش است. آنکه خود را باور نکند، منفعل از هر فعلي خواهد شد.
عزم و ارادۀ خود را استوار کنيد و در مسير زندگي از اشتباه نهراسيد. تنها ديکتۀ بدون غلط، ديکتۀ نانوشته است. هر اشتباه، تجربه اي را پيش پايتان ميگذارد که چراغ راه آينده خواهد بود. اگر موارد فوق را به کار ببنديد، مطمئن باشيد که يا راهي را خواهيد يافت و يا راهي را خواهيد ساخت و درنهايت به مقصد خواهيد رسيد.
سخن آخر اين که هويت خود، ميراث کهن آبا و اجدادي خود و زبان مادري خود و شهر خويش را پاس بداريم.
در پايان، براي نشريۀ جديد «پيام اوز» و جناب آقاي ابراهيم احمدي و همکاران محترمشان آرزوي موفقيت روزافزون دارم.