دوبارگی سفر به کشور تاجیکستان

ساخت وبلاگ

 

سفرنامه دوم 

قسمت هشتم 

11فوریه 2016 پنج شنبه

دیشب که امدیم منزل به سامان گفتم فردا هر طور شده باید بریم کاخ نوروز ببینیم گفت باشه .اما قبل از رفتن به کاخ نوروز قراری داشتم با اقای اقبال که از دوستان تاجیک من در شهر دوشنبه است اقا اقبال در منطقه ودنه ساز هستند و کارش مهندسی وساخت وساز است پسر واقای جوانی که زن ودوبچه نازنین دارد سال گذشته به اتفاق اقا حکیم در شهر دوشنبه کمک های زیادی به من کردند ودر بسیاری جاها همراهی ام کردند انهم بی توقع وچشم داشت .به نظرم اینگونه ادم ها که ارزش انسانی انها بالاست باید همیشه بعنوان یک دوست خوب وبا محبت یاد کرد تا فراموش نکنیم در شرایط سخت اینها ممدکار ما بوده اند .

سال گذشته که خانه  اجاره ای ام بالاتر از ودنه ساز ونزدیک پارک عینی بود روزی به اتفاق حکیم واقبال در کوچه های انجا قدم میزدیم وچون هوا سرد بود وچایی کبود نیز زیاد نوشیده بودیم گفتم اگه اینجا دستشویی هست برویم جایی دستشویی اقا اقبال گفت کمی بالاتر مسجد هست ومسجد بزرگی است و تو این منطقه بزرگ است با هم رفتیم انجا بیرون مسجد چندان جلوه ای نداشت رفتیم داخل که برویم دستشویی دیدم وضع دستشویی انجا در شان ان مسجد نیست دروازه های درب وداغون کف وبدنه بدی داشت واصلا مناسب نبود .وقتی که در سال 2015 ودر سفر قبلی به دبی برگشتم در جمعی که افراد خیر هم بودند از من راجع به تاجیکستان ومساجد انجا پرسیدند که من هم براشون توضیح دادم تا رسیدم به موضوع دستشویی مسجد منطقه باغ عینی یکی از دوستان گفت اگر رفتی انجا ببین خرج دستشویی انجا چند میشود من میدهم .

برای همین امروز قراری که با اقای اقبال داشتم برای همین منظور بود قرار ما ساعت 10 در ودنه ساز روبروی رستوران بود . به اتفاق اقا سامان رفتیم انجا ایستادیم اقبال گفت من ماشین ندارم اگر میشود با ماشین دوستت برویم ساعت 10 ونیم اقبال امد سوار ماشین شدیم ودو ایستگاه بالاتر رفتیم به سمت مسجدی که قرار بود دستشویی انها اگر بشود تعمیر کنیم . این موقع صبح خلوت بود رفتیم داخل دیدیم قسمت دستشویی همه جا بهم ریخته و ویران شده و عملا قابل استفاده نیست کمی که رفتیم داخل اقبال صدا زد اقا فرهاد بیا اینجا رفتیم بالاتر تعجب کردیم یک سرویس خوب دستشویی با محل وضو با سیستم ابگرم بسیار خوب وتمیز درست کرده بودند انگار نیت عملی شده بود و دیگر احتیاجی به درست وتعمیر دستشویی نبود .خیلی بیشتر از انتظار ما وکاری که ما میخواستیم بکنیم . چند تا عکس گرفتیم و رفتیم در صحن مسجد خادم مسجد که هم نگهبان وهم به انجا سراوری میکرد اطلاعات خوبی داشت . ما منظور امدنمان به مسجد را برایش تشریح کردیم او هم تشکر کرد وگفت این سرویس  حمام و توالت( در تاجیکستان به توالت میگویند حاجت خانه ) و وضوخانه بوسیله بودجه واز طریق صندوق خیرات مسجد درست شده است . دیدیم کار بسیار خوبی کرده اند از خادم مسجد که نام زیبا ی مجنون عاشق را داشت پرسیدیم کاری هست که مسجد احتیاج به کمک داشته باشد گفت در حال حاضر همه چیز دارد اما زمان نماز در روزهای جمعه که تعداد زیاد میشوند جا کم است اگر در قسمت حیاط یک سر پناه بسازند که جای بیشتری پیدا شود خوب میشود گفتم حدودا چقدر خرج میشود گفت دقیق نمی دانم ولی به نظرم ده هزار دلاری خرج دارد . با جناب مجنون عکسی گرفتیم وخداحافظی کردیم .

اقا اقبال به صورت پاره وقت برای یک معهد کودک کار میکرد بیشتر کارهای تعمیراتی انجا بود میگفت بابت اینکار ماهی 200 سامانی به او میدهند البته در هفته یکی دوبار به انجا سر میزد وکار اصلی او نبود . در مسیر رفتن به کاخ نوروز که از خیابان سعدی به ان مسیر رفتیم اقا اقبال قبل از کاخ نوروز از ما جدا شد من دو سه بسته شیرینی که برای خیر مادرم گرفته بودم یک جعبه به او دادم و یک کادوی دیگر که از دبی برایش اوردم به او دادم خیلی خوشحال شد .

تا کاخ نوروز راهی نمانده بود واز سر پل میشد کاخ نوروز را دید به سامان گفتم امروز هر طور شده باید از کاخ نوروز دیدن کنیم چون الان برای بار سوم بود که به انجا میرفتیم . هوا سرد بود ومحوطه کاخ نیز بعضی جاها یخ زده بود البته جلو در ورودی کارگرهای انجا تمیز ومرتب کرده بودند . با نگهبان انجا صحبت کردیم گفتیم امروز میخواهیم کاخ را ببینیم گفت الان کسی نیست و رفته اند ابد ( ابد یعنی رفته اند برای نهار ) گفت باید صبر کنید . با سامان سرگرم صحبت بودیم که اقای نگهبان گفت یکنفر از مسئولین کاخ که به شما نشان بدهد الان هست بروید بالا پیش ان زن . بلافاصله رفتیم بالا . خانم متین ومرتب و خوش صحبت ومسلطی بود معلوم بود برای اینکار تعلیم واموزش دیده است و از تجربه زیادی برخوردار است . با وجود سن بالایی که داشت اما چهره زیبا وظریفی داشت ومعلوم بود در جوانی زنی بسیار زیبا وجذاب بوده است . نامش برنا بود وخوش صحبت .

اولین جایی که رفتیم به تالار شیشیه ای یا تالار اینه کاری شده بود که بسیار زیبا درست شده بود . دومین تالار تالار گلستان بود که همه چیزهای درست شده ان از چوب بود چوب چلقوز که میگفت از روسیه می اید و مال درختان چلقوز است و هنرامندان زیادی از اسفره وخجند در این تالار ها نقش افرینی کرده اند.  تالار بعدی تالار زراندود بود که مخصوص جلسات مهم وپذیرایی های دولتی به نظر میرسید تمام این تالار ها بخصوص تالار زراندود بدون ستون مرکزی بود با سقف های بلند اینه کاری و گاه چوب کاری و منبت وکاشی کاری . تالار دیگری که خانم برنا به ما نشان داد تالار ارژنگ بود که تالاری ساخته شده از سنگ های قیمتی با تابلوهایی بود که اثر هنرمندان نقاش بود حداقل چهار اثر از کمال الدین بهزاد بود که همه انها با سنگ های مختلف بدون استفاده از رنگ کار شده بود که استادان بنام تاجیک انرا بصورت تابلو دراورده بودند واقعا زیبا و با نهایت سلیقه درست شده بود . قندیل ها که همان لوسترهای بلند بود در مرکز تمام تالارها به زیبایی انها افزوده بود .  تالار بعدی تالار دیدار بود که در انجا معمولا جشن ها وکنسرت ها وبرای شادی وهمایش ها بود . با فرصت اندکی که داشتیم وشتابی که خانم برنا داشت تا برود نهار بخورد  توضیحات او سریع بود و یاداشت برداری به قول تاجیک ها ناممکن میشد ومن مجبور بودم تا با گرفتن عکس و گاه فیلم انرا دوباره به یاد خودم بیاورم .  امید که در فرصتی دیگر بتوانم روزی روزگاری گزارش خاص وجامعی از ان تهیه کنم .

خانم برنا قبل از ورود به تالار برنا به ما گفت که امروز عصر در این تالار جشن وهمایش نوروزی تاجیک ها وافغانها برگزار میشود از ایشان پرسیدم امکان دارد ما هم برویم . گفت الان میرویم داخل سالن و افراد تهیه کننده وبرگزار کننده که بیشتر از تلویزیون اریانا افغانستان هستند انجا مشاهده میکنید واز انها پرسان کنید . وقتی داخل تالار دیدار شدیم عده زیادی مشغول تنظیم دستگاههای مختلف نورپردازی وصدا برداری بودند . خانم برنا به ما گفت ان اقایی که انجا هستند وافغانی می باشند مسئول برگزاری این برنامه هستند . از خانم برنا تشکر کردیم وبه سمت ان عزیز افغانی رفتیم جوانی 30 ساله به نظر میرسید و وقتی ما گفتیم که ما ایرانی هستیم وبرای دیدن وگردش به تاجیکستان امدیم با گرمی از ما استقبال کردند به ایشان گفتیم برنامه شما کی هست گفت عصر ساعت 4 گفتیم میشود ما هم بیاییم و باید بلطی از کجا تهیه کنیم گفت اینجا قبلا پیش فروش شده و بیشتر دعوت شده اند  واشکال ندارد شما هم دعوت ما باشید . خیلی تشکر کردیم به سامان گفتم  هر چند دو روز امدیم اینجا وکاخ نوروز ندیدیم اما امروز که امدیم شانس دو بار به ما رو کرده است و خیریت ان نرفتنها حالا خوش شانس ما در این روز شده است .

از تالار ها که بیرون امدیم رفتیم قسمت های دیگری که درش باز بود سالن بزرگ بلیارد واسنوکر سالن بولینگ و سینما که انموقع صبح بسته بود .از انجاها چند تا عکس گرفتیم وراهی خانه شدیم .

به اتفاق سامان امدیم منزل تا ساعت 4 کمتر از سه ساعت وقت داشتیم گوشت ومرغ داشتیم سریع برنج و گوشتی درست کردیم ساعت دو نیم غذا خوردیم و کمی استراحت کردیم . ساعت سه ونیم راه افتادیم گفتیم 4 انجا باشیم تا انجا راهی نبود وقتی رسیدیم دم در اول جلوی ما گرفتند گفتند دعوت هستیم وکارت داریم گفتیم نه گفتیم ما دعوت رئیس برنامه هستیم اورا صدا زدند و احوالپرسی کردیم داخل تالار دیدار کاخ نوروز شدیم همه صندلی ها پر بود وهیپ جایی نمانده بود . برنامه شروع شده بود ومجری داشت توضیحاتی میداد . دیدیم گوشه سمت راست انهای تلار یک صندلی هست با سامان رفتیم انجا دیدیم دیدش و زاویه نگاه کردنش بد نیست و میشه هم ایستاده برنامه دید انجا ایستادیم گاهی من روی صندلی می نشستم گاهی سامان و از انجا که میخواستم عکس وفیلم بگیرم انجا بهتر از روی صندلی یا وسط جمعیت بود .

صدای مجری چندان خوب نبود به نظرم مجری توانایی نبود فکر کنم افغانی بود سامان میگفت مجری افغانی است برنامه موسیقی محلی وترانه خوانی از خوانندگان خوب و مطرح تاجیکستان وافغان بود نام های خوانندگان تاجیک قبلا شنیده بودم وترانه هایی از انان گوش کرده بودم اما از خوانندگان افغان کسی به نظرم اشنا نیامد یا شاید من انها را خوب نمی شناختم .حالا فرصتی بود که برای اولین بار خوانندگان زن تاجیک که تعدادشان کم هم نبود از نزدیک ببینم وصدایشان بشنوم . دو سه نفری از انان با چهره هاشان وترانه هایشان اشنا بودم از جمله شبنم ثریا از جمله ماهره و مینا و... چند تن دیگر

اغاز برنامه با رقص محلی اما ریتم خارجی بود که دختران محلی پوش تاجیک به اتفاق پسر جوانی که دف میزد وخوب میرقصید با انان همراهی میکرد شروع شد و باز نیز رقص  محلی تاجیک با لباس ها وریتم محلی مردم تاجیکستان . برنامه بعدی کرنای بلند و دهل تاجیکی بود که معمولا با این کرناهای بلند که صدای بلند وکش داری دارد و در مراسم های سنتی وحتی در عروسی ها نیز مینوازند گرمی بخش تالار دیدار بود . من این همه کرنای بلند با این شکل اوازی که گاه شبیه  ساز جنگ وطبل قدیمی بود یکجا و در چنین شکل نواختن ندیده بودم یکی از تاجیک ها میگفت این نوع ساز واواز و دهل وکرنا مربوط به پیش از دوران اسلام است و در زمان هخامنشیان بوده است . هرچه بود بسیار قدیمی وتاریخی بود . موقع نواختن به سمت بالا میگرفتند وبصورت هماهنگ نیم دایره با هم به صدا در می اوردند .من از این پاس داشت های تاریخی و سنن که مربوط به تاریخ گذشته ما ایرانیها والان تاجیک ها بود خیلی زیبا دیدم کاری که در کشور ما عملا به فراموشی سپرده شده است وبه جای تاریخ خودمان تاریخ دیگر کشورها را وارد سنن پربار خودمان کرده ایم که هیچ نسبتی با ان نداریم .

مجری برنامه چند لحظه ای با خواندن چند شعر زیبا به روی سن امد و فرا رسیدن سال 95 و نوروز باستانی را به همه تبریک گفت . خواننده بعدی خواننده مرد جوانی از کشور افغانستان بود . مجری برای امدنش چند بار خواهش کرد که بیایند مانند وقتی که مراسم عقد کنان ما ایرانیها که ملا خطبه عقد میخواند و زنها میگویند عروس رفته گل بچینه . البته مجری اینرا نمی گفت اما طنازی و عشوه اش و تمنایش اینطوری بود . این نشان میدهد هنوز در کشورهای افغانستان وتاجیکستان کرشمه و غمزه عنصر مهمی در روابط انها پایدار است و به ان اهمیت میدهند   . در صورتی که ما ایرانیها این پدیده را در سطح روشنفکری و متاسفانه گاه شهرهای بزر گمان انرا کم مایه میدانیم در صورتی که اینها انرا با وجود صمیمی خودشان ودر ذات خودشان انرا بیان وبا رفتارشان نشان میدهند . مانند لباس پوشیدنشان که یکنفر ایرانی اگر انرا در شهر بزرگی چون دوشنبه ببیند فکر میکند خیلی دهاتی لباس پوشیده اند .

خواننده بعدی خواننده کم پشت مویی بود که اخرش نفهمیدم افغانی میخواند یا تاجیکی صدایش خوب بود اما وضوح شعر وترانه هاش معلوم نبود کلا صدا گذاری ها چندان موفق نبود به نظرم چیدمان بلندگو ها و تنظیم صدا خوب نبود حداقل در سالن اینگونه بود شاید در ضبط وتولید برای تلویزیون اریانا خوب باشد من نمی دانم .

شبنم ثریا خواننده نام اشنای مردم تاجیکستان کسی بود که با لباس تلفیقی زیبایی از سنت ومدرن با گروه رقص زنان خود بروی صحنه امد که مورد تشویق بسیار قرار گرفت خانم ثریا به لحاظ درجه واندازه میشود گفت از بیشتر خوانندگان زن تاجیکستان از مرتبه بالاتری برخوردار است خواننده ای که در بین ایرانیان وافغانها کاملا شناخته شده است و معمولا از گرانرترین خواننده های زن تاجیکستان در اجرای کنسرت ها و دعوتی های انجا است . البته خوانندگان پرطرفدار هیچگاه بی حاشیه هم نبودند . بر اساس بعضی گفته ها مثل اینکه خواهرش چند وقتی نیز به خاطر مواد مخدر زندانی وتحت تعقیب بوده است وبا بعضی از باندها در افغانستان ارتباط داشته است . انشب خواهر ومادر ثریا در قسمت بالای تالار دیدار که محل تجمع خوانندگان بود و بقول امروزیها در جایگاه وی ای پی بودند نشته بودندوبرنامه را از انجا تماشا میکردند .

خواننده بعدی یک مرد افغانی بود که منو یاد عباس قادری خواننده قدیم خودمان می انداخت البته به جذابیت عباس نبود . ترانه اول کمی عاشقانه خواند دومی با رقص دختر افغان همراه بود که زیبا می رقصید  . خواننده بعدی به نظرم ماهره بود که صداش از تو راه پله ها با ترانه تو اگر عشق مرا به سر نداری مای لش  میخواند و وقتی به روی سن امد شور دیگری به تالار داد . مای لش در زبان تاجیکی چندین مفهوم دارد . به معنای مسله ای نیست . به معنای باشد و حتی مثل اوکی انگلیسی هم بکار میرود . بعد از ماهره مینا بود که لحن خاصی در صدایش دارد که متفاوت از خوانندگان بقیه زن تاجیک است وچند ترانه معروف مانند بچه دروازه دارد که خیلی دلنشین است خواننده ای پر شر وشور که معمولا هیجانی ترانه میخواند . بعد از مینا خوانندگان دیگری هم امدند وخواندند ورفتند اما دوربین من هم مموری تمام کرده بود وهم باطری . در کل 8 ونیم شب بود که از انجا بیرون امدیم شب وروز خوبی را سپری کرده بودیم با کلی خاطره و چه بهتر که ادم روزها وشب هایش را زندگی کند نه اینکه فقط تکرار کند انهم به ملولی و بی مقداری . ارزش انسان به افریدن وخلق زیبایی و توجه به الام انسانهاست و دادن شور و سرزندگی به خویش و دیگران وگرنه برای چه امده ایم به این جهان .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ستاره های اوز...
ما را در سایت ستاره های اوز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : جمشید رضایی ewazstar بازدید : 328 تاريخ : شنبه 22 خرداد 1395 ساعت: 5:00